جدایی
جمعه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۰، ۱۱:۰۴ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
جدایی نادر از سیمین فیلمی است خوش ساخت اما نه چندان زیبا
در تمام طول تماشای فیلم «جدایی نادر از سمین» لحظه ای نشد که اصغر فرهادی (نویسنده و کارگردان فیلم) را به خاطر نماهای زیبایش و بازی گرفتن هایش تحسین نکنم. تا جایی فرهادی را ستودم که حتی یادم رفت این فیلم را گروه محمود کلاری تصویربرداری کرده اند! هیچ کجای فیلم دوربین را احساس نمی کردم و این یک هنر است و یک ستاره برای «جدایی نادر از سیمین». اینکه بگویم پیمان معادی غوغا بود یا ساره بیات استثنایی بازی کرد، این قدر کلیشه است که بهتر است نگویم چون بازیگر حرفه ای باید هم اینگونه باشد. اما خداوکیلی لحظه هایی از فیلم احساس کردم این حجت با این اخلاق جوشی اش چقدر شبیه شهاب حسینی است!! الحق که شایسته دریافت جایزه از جشنواره فجر بود... حالا که صحبت از جایزه شد باید بگویم اتفاقاً من چیز خاصی از لیلا حاتمی (نامزد سیمرغ بهترین نقش اول زن جشنواره فجر) ندیدم... یک بازی روباتگونه با صورتی سنگی که البته برخاسته از نقش «سیمین» هم هست البته از حق نگذریم در صحنه ای از فیلم بسیار طبیعی سر دخترش «ترمه» فریاد می زند.
اگر می خواهید متوجه توانایی بالای بازی گرفتن کارگردان «جدایی نادر از سیمین» شوید نباید به بازی شهرگان فیلم بلکه به بازی نابازیگرانی همچون همکار حجت، پدر نادر، یا حتی ترمه (سارینا فرهادی) و سمیه (کیمیا حسینی) توجه کنید... مخصوصاً بازی فوق العاده سمیه و پدر نادر در صحنه دستکاری کپسول اکسیژن که همراه شده با تدوین ناپیدای خانم صفی یاری.
البته اوج بازی ها، صحنه آس و شاهکار فیلم، لحظه گره خوردن نگاه ترمه و سمیه در پایان ماجراست.
تا اینجا فقط یک ستاره به این فیلم دادم اما ستاره بعدی بخاطر جوایز این فیلم در مجامع بین المللی است.
تا به حال هر فیلمی از ایران در دنیا تقدیر شده بود فقط فقر و فساد و بدبختی و فلاکت و شتر سواری و بادیه نشینی ایرانی ها را نشان می داد اما اینبار موفق ترین فیلم ایرانی که خرس طلا و گلدان آسیا پسفیک گرفته، فیلمی است که گره اصلی آن فقط در ترافیک شهری امکان پذیر است یا حتی اینکه بدترین ماشین فیلم متعلق است به نادر با یک پژوی 405 و بقیه با کلاس تر از او می رانند. تصویری بدیع که هیچگاه تا به این حد مورد توجه آن ور آب نبوده است. تا جایی که امتیاز فیلم در پایگاه جهانی IMDb به 9.3 رسیده است!
اصغر فرهادی در «جدایی نادر از سیمین» همانند فیلم های قبلی اش یعنی چهارشنبه سوری و درباره الی، فضایی برای قصه تعریف می کند که به ظاهر یکی از حوادث همیشگی و عادی دور برمان را شاهد هستیم. فضایی که تا یک سوم داستان خسته کننده و تکراری به نظر می آید اما ناگهان اتفاقی می افتد که داستان را جذاب می کند و تماشاگر را وادار می کند تا برای پیدا کردن حقیقت تا پایان با فیلم همراه شود. فیلم با برملا شدن حقیقت پایان می یابد اما تماشاگر ناگهان در انتهای فیلم به خود می گوید «شک دارم». این شیوه روایت، من یکی را خیلی جذب می کند و به خاطر همین سومین ستاره را به فیلمنامه فرهادی می دهم.
هر چه بیشتر می نویسم، بیشتر دو فیلم «جدایی نادر از سیمین» و «درباره الی...» را باهم مقایسه می کنم. به نظر من هنوز درباره الی بهتر است چون فیلمی زیبا بود اما جدایی فیلم چندان زیبایی نیست. به عنوان مثال «درباره الی...» سفر چند خانواده متوسط تهرانی به شهری شمالی در تعطیلاتی سه روزه را روایت می کند. سفری خوب و خوش و خانوادگی از شهر خود به کوه و دشت و دریا همراه با خنده و شوخی های رایج ایرانی، فضایی زیبا و شاد را ترسیم می کند که شاید برای خیلی از ما اتفاق افتاده اما «الی» معلم دختر سپیده، می خواهد بازگردد که سپیده مانع او می شود و ناگهان «الی» نیست. فضای شاد و خوش ناگهان به فضای دلهره و وحشت تبدیل می شود. اما «جدایی نادر از سیمین» از ابتدا با فریاد و جر و بحث دو شخصیت اصلی در داگاه طلاق همراه است و در انتها هم با همین فریاد اما برای جدایی مردی از زنی دیگر تمام می شود؛ فضایی که برای خیلی از ما تجربه نشده. درباره الی از وضعیت خوب به بد شیفت می کند اما جدایی از وضعیت بد به فاجعه!
عامل اصلی ایجاد فاجعه در هردو فیلم دروغ است و همین انتخاب موضوع شایسته دریافت چهارمین ستاره خواهد بود. اما من این ستاره را به فیلم «درباره الی» خواهم داد، نه به «جدایی نادر از سیمین».
دروغگوی اصلی در فیلم «درباره الی...» فقط سپیده است چون هم به احمد، هم به الی، هم به شوهرش و هم به سرایدار ویلا و در نهایت به نامزد الی دروغ می گوید... شاید دروغگوهای دیگری هم باشند اما دروغشان در فیلم به اندازه سپیده تاثیرگذار نیست. دروغگوی اصلی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصلاً وجود ندارد بلکه همه به نوعی دروغگو هستند. فیلم با طلاق دروغکی سیمین از نادر شروع می شود و با دروغ ها و شهادت های دروغ نادر، ترمه، سمیه، راضیه ادامه می یابد تا جایی که حتی با روشن شدن موضوع در انتهای فیلم حجت خودش را راضی می کند که همسرش روی قرآن دست بگذارد و دروغ بگوید. فضای اصلاح پذیر «درباره الی...» که با حذف شدن دروغگو از جامعه، امید اصلاح وضع زندگی را می داد، در «جدایی نادر از سیمین» به فضای سیاه و تاریک حمله مشتی شخصیت پلید و سبقت گرفتنشان برای دروغ گفتن برای نجات خود و زندگی شخصی خودشان تبدیل می شود. فضایی که دیگر اصلاح پذیر نیست و برای نجات از آن باید از این مملکت کوچ کرد و رفت خارج!
این است که فیلم «درباره الی...» را در ذهن من بهتر از «جدای نادر از سیمین» می کند. اگر فرهادی بگوید تصمیم درباره سرنوشت الی برعهده تماشاگر است به همان اندازه حق گفته که اگر بگوید تصمیم درباره سرنوشت ترمه بر عهده تماشاگر است، جمله ای ناحق بیان کرده است.
فضای دروغ آلود ایران در فیلم جدایی جایی برای زندگی نخواهد گذاشت پس ترمه مجبور است همراه سیمین از مملکت بگربزد. به همین خاطر در انتهای فیلم سیمین پشت در سرپا منتظر آمدن ترمه است و نادر مغلوب ولو شده روی نیمکت!
شاید همین فضای اصلاح ناپذیری که فرهادی در فیلم جدیدش ارائه داده مورد توجه خارجی ها و بی بی سی و مخالفان دولت ایران باشد. فضایی که پیروزش کمترین حجاب را انتخاب می کند و شکست خورده آن ریش دارد!!!
جدایی نادر از سیمین فیلمی است خوش ساخت اما نه چندان زیبا
در تمام طول تماشای فیلم «جدایی نادر از سمین» لحظه ای نشد که اصغر فرهادی (نویسنده و کارگردان فیلم) را به خاطر نماهای زیبایش و بازی گرفتن هایش تحسین نکنم. تا جایی فرهادی را ستودم که حتی یادم رفت این فیلم را گروه محمود کلاری تصویربرداری کرده اند! هیچ کجای فیلم دوربین را احساس نمی کردم و این یک هنر است و یک ستاره برای «جدایی نادر از سیمین». اینکه بگویم پیمان معادی غوغا بود یا ساره بیات استثنایی بازی کرد، این قدر کلیشه است که بهتر است نگویم چون بازیگر حرفه ای باید هم اینگونه باشد. اما خداوکیلی لحظه هایی از فیلم احساس کردم این حجت با این اخلاق جوشی اش چقدر شبیه شهاب حسینی است!! الحق که شایسته دریافت جایزه از جشنواره فجر بود... حالا که صحبت از جایزه شد باید بگویم اتفاقاً من چیز خاصی از لیلا حاتمی (نامزد سیمرغ بهترین نقش اول زن جشنواره فجر) ندیدم... یک بازی روباتگونه با صورتی سنگی که البته برخاسته از نقش «سیمین» هم هست البته از حق نگذریم در صحنه ای از فیلم بسیار طبیعی سر دخترش «ترمه» فریاد می زند.
اگر می خواهید متوجه توانایی بالای بازی گرفتن کارگردان «جدایی نادر از سیمین» شوید نباید به بازی شهرگان فیلم بلکه به بازی نابازیگرانی همچون همکار حجت، پدر نادر، یا حتی ترمه (سارینا فرهادی) و سمیه (کیمیا حسینی) توجه کنید... مخصوصاً بازی فوق العاده سمیه و پدر نادر در صحنه دستکاری کپسول اکسیژن که همراه شده با تدوین ناپیدای خانم صفی یاری.
البته اوج بازی ها، صحنه آس و شاهکار فیلم، لحظه گره خوردن نگاه ترمه و سمیه در پایان ماجراست.
تا اینجا فقط یک ستاره به این فیلم دادم اما ستاره بعدی بخاطر جوایز این فیلم در مجامع بین المللی است.
تا به حال هر فیلمی از ایران در دنیا تقدیر شده بود فقط فقر و فساد و بدبختی و فلاکت و شتر سواری و بادیه نشینی ایرانی ها را نشان می داد اما اینبار موفق ترین فیلم ایرانی که خرس طلا و گلدان آسیا پسفیک گرفته، فیلمی است که گره اصلی آن فقط در ترافیک شهری امکان پذیر است یا حتی اینکه بدترین ماشین فیلم متعلق است به نادر با یک پژوی 405 و بقیه با کلاس تر از او می رانند. تصویری بدیع که هیچگاه تا به این حد مورد توجه آن ور آب نبوده است. تا جایی که امتیاز فیلم در پایگاه جهانی IMDb به 9.3 رسیده است!
اصغر فرهادی در «جدایی نادر از سیمین» همانند فیلم های قبلی اش یعنی چهارشنبه سوری و درباره الی، فضایی برای قصه تعریف می کند که به ظاهر یکی از حوادث همیشگی و عادی دور برمان را شاهد هستیم. فضایی که تا یک سوم داستان خسته کننده و تکراری به نظر می آید اما ناگهان اتفاقی می افتد که داستان را جذاب می کند و تماشاگر را وادار می کند تا برای پیدا کردن حقیقت تا پایان با فیلم همراه شود. فیلم با برملا شدن حقیقت پایان می یابد اما تماشاگر ناگهان در انتهای فیلم به خود می گوید «شک دارم». این شیوه روایت، من یکی را خیلی جذب می کند و به خاطر همین سومین ستاره را به فیلمنامه فرهادی می دهم.
هر چه بیشتر می نویسم، بیشتر دو فیلم «جدایی نادر از سیمین» و «درباره الی...» را باهم مقایسه می کنم. به نظر من هنوز درباره الی بهتر است چون فیلمی زیبا بود اما جدایی فیلم چندان زیبایی نیست. به عنوان مثال «درباره الی...» سفر چند خانواده متوسط تهرانی به شهری شمالی در تعطیلاتی سه روزه را روایت می کند. سفری خوب و خوش و خانوادگی از شهر خود به کوه و دشت و دریا همراه با خنده و شوخی های رایج ایرانی، فضایی زیبا و شاد را ترسیم می کند که شاید برای خیلی از ما اتفاق افتاده اما «الی» معلم دختر سپیده، می خواهد بازگردد که سپیده مانع او می شود و ناگهان «الی» نیست. فضای شاد و خوش ناگهان به فضای دلهره و وحشت تبدیل می شود. اما «جدایی نادر از سیمین» از ابتدا با فریاد و جر و بحث دو شخصیت اصلی در داگاه طلاق همراه است و در انتها هم با همین فریاد اما برای جدایی مردی از زنی دیگر تمام می شود؛ فضایی که برای خیلی از ما تجربه نشده. درباره الی از وضعیت خوب به بد شیفت می کند اما جدایی از وضعیت بد به فاجعه!
عامل اصلی ایجاد فاجعه در هردو فیلم دروغ است و همین انتخاب موضوع شایسته دریافت چهارمین ستاره خواهد بود. اما من این ستاره را به فیلم «درباره الی» خواهم داد، نه به «جدایی نادر از سیمین».
دروغگوی اصلی در فیلم «درباره الی...» فقط سپیده است چون هم به احمد، هم به الی، هم به شوهرش و هم به سرایدار ویلا و در نهایت به نامزد الی دروغ می گوید... شاید دروغگوهای دیگری هم باشند اما دروغشان در فیلم به اندازه سپیده تاثیرگذار نیست. دروغگوی اصلی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصلاً وجود ندارد بلکه همه به نوعی دروغگو هستند. فیلم با طلاق دروغکی سیمین از نادر شروع می شود و با دروغ ها و شهادت های دروغ نادر، ترمه، سمیه، راضیه ادامه می یابد تا جایی که حتی با روشن شدن موضوع در انتهای فیلم حجت خودش را راضی می کند که همسرش روی قرآن دست بگذارد و دروغ بگوید. فضای اصلاح پذیر «درباره الی...» که با حذف شدن دروغگو از جامعه، امید اصلاح وضع زندگی را می داد، در «جدایی نادر از سیمین» به فضای سیاه و تاریک حمله مشتی شخصیت پلید و سبقت گرفتنشان برای دروغ گفتن برای نجات خود و زندگی شخصی خودشان تبدیل می شود. فضایی که دیگر اصلاح پذیر نیست و برای نجات از آن باید از این مملکت کوچ کرد و رفت خارج!
این است که فیلم «درباره الی...» را در ذهن من بهتر از «جدای نادر از سیمین» می کند. اگر فرهادی بگوید تصمیم درباره سرنوشت الی برعهده تماشاگر است به همان اندازه حق گفته که اگر بگوید تصمیم درباره سرنوشت ترمه بر عهده تماشاگر است، جمله ای ناحق بیان کرده است.
فضای دروغ آلود ایران در فیلم جدایی جایی برای زندگی نخواهد گذاشت پس ترمه مجبور است همراه سیمین از مملکت بگربزد. به همین خاطر در انتهای فیلم سیمین پشت در سرپا منتظر آمدن ترمه است و نادر مغلوب ولو شده روی نیمکت!
شاید همین فضای اصلاح ناپذیری که فرهادی در فیلم جدیدش ارائه داده مورد توجه خارجی ها و بی بی سی و مخالفان دولت ایران باشد. فضایی که پیروزش کمترین حجاب را انتخاب می کند و شکست خورده آن ریش دارد!!!
- ۹۰/۰۱/۱۲
ما با فامیل رفتیم سانس 8:15 اخراجی های 3 رو ببینیم. منتها از 7 به بعد بلیطی وجود نداشت و ما هم به همراه خیل شکست خورده و ضدحال خورده ها از سپیدرود کوچ کردیم به سینما بغلیش که همین جدایی بود.
فیلمش عمیق و تاثیرگذار بود. حرفاش حرف بود. البته اگه یه عده آدم مزخرف جلومون نشسته بودن بیشتر می شد استفاده برد. در کل من فقط اضطراب و دلهره حس می کردم از همون اول فیلم. و آخرش آرزو می کردم میشد دق و دلیمو سر آدمای جلویی خالی کنم. پیرمرد تو فیلم داشت می مرد. افتاده بود تو حموم...مثه (...) قه قهه می زدن. آی دلم می خواست سرشونو بشکونم.
ولی ما هم دلمون طاقت نیاورد فردا شبش رفتیم اخراجی ها رو دیدیم. خداوکیلی جالب بود. بعضی تیکه هاش که یادم میاد کلا نمی دونم چه مدلی بخندم... ولی گریه هم داشت. گریه اش مال دل بود و خنده اش مال فرار از اشک.