درباره رویکرد برنامه هفت
چهارشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۱۰:۱۰ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
جمعه هفته پیش 8 اردیبهشت 1391، فریدون جیرانی مجری برنامه هفت- که از شبکه سه پخش می شود و به مسائل روز سینمای ایران می پردازد- در سرمقاله خود، رویکرد از این پس برنامه اش را اعلام کرد و گفت که هدف هفت، کمک به بخش خصوصی در فیلمسازی و اسقلال پیدا کردن سینما از دولت است در زمینه های نظارت و سرمایه گذاری و موضوع است.
دوشنبه هفته بعد از آن برنامه، 11 اردیبهشت 1391، سیزده رسانه از طریق ارسال نامه به رئیس صداوسیما، به این هدف گیری و رویکرد در برنامه هفت اعتراض کردند...
از نظر من به عنوان یک بیننده نیمه حرفه ای که فیلمهای خوب ایرانی را در سالن سینما می بیند، در سخنان آقای جیرانی اشکالی وجود نداشت:
* اینکه سینما و فیلمسازی، بودجه اش را از جیب تهیه کننده بدهد و نه از بیت المال، آرزوی همه ماست... با این شیوه سازندگان فیلم مجبور به صرفه جویی خواهند شد و از آنجایی که از پول خودشان هزینه کرده اند، احتمال هدر رفتن سرمایه و خدای ناکرده دزدی از بیت المال به صفر نزدیک می شود ... از سوی دیگر اگر باز هم سینما با بودجه دولت اداره شود، فیلمساز تعهدی در به فروش رساندن اثرش احساس نمی کند اما اگر خودش سرمایه گذار باشد، تمام تلاش خود را برای بازگرداندن سرمایه اش انجام می دهد و پدیده تازه اوج گرفته فیلمسوزی متعادل خواهد شد... پس استقلال پیدا کردن سینمای ایران از بودجه دولت، بسیار مورد پسند است.
** اینکه سینما و فیلمسازی، در مهمترین بخش یعنی موضوع، از ابلاغیه های دولتی مستقل باشد باعث می شود که اصول آزادی اندیشه حفظ شود و هرکس با اشتیاق تمام روی موضوع دلخواه خود کار کند... تحمیل یک موضوع و قرار دادن هنرمند در یک چهارچوب مانع رشد خلاقیت و پیشرفت استعداد های او نیز می شود... از سوی دیگر با گذشت زمان و تغییر در ساختار سیاسی و تحول در گرایش های دولت ها، نوسانات عجیبی در تولید فیلم ایرانی ایجاد خواهد شد... همانگونه که در دهه 60 فیلمهای جنگی بدون مخاطب تولید شد و جایی برای دیگر ژانرها باقی نماند یا در دهه 70 فیلمهای کم مخاطب عشق جوانی (موسوم به دخترپسری) تولید شد و اینبار جای خالی فیلمهای مذهبی و جنگی خالی بود... از همین رو بود که دو فیلم خودجوش «آژانس شیشه ای» و «بچه های آسمان» بسیار گل کردند و مورد استقبال قرار گرفتند ... ویا در دهه 80 که سیل فیلمهای سخیف به اشتباه کمدی، پرده سینمای تقریبا خالی را اشغال کرد... اینبار هم جای خالی دیگر ژانرها آنقدر محسوس بود که فیلمهای خودجوش دیگری مانند: طلا و مس(اجتماعی و مذهبی) - یه حبه قند(اجتماعی و خانوادگی) - جدایی نادر از سیمین (اجتماعی و تلخ) - اخراجی ها(جنگی و ساختارشکن) - و ملک سلیمان(تاریخی و مذهبی) توانستند بیشترین فروش این دهه را ثبت کنند زیرا موضوع آنها برخاسته از وجود و ذهن سازندگانشان بود.
سینمای وابسته به دولت از نظر موضوعی، حتی در پروژه عظیم و ده ها میلیاردی «راه آبی ابریشم» که قرار بود ابلاغیه های دولت درباره خلیج فارس را سینمایی کند هم کارگر نبود و حاصلش به فیلمی در ستایش چین باستان تبدیل شد و حتی 10 درصد از هزینه اش را در نیاورد!!
در دور جدید معاونت سینمایی وزارت فرهنگ هم که ساخت فیلم سیاسی باب شده می توان فیلم «پایان نامه» را مثال زد که موضوعش توسط جریان دولتی ابلاغ شد و با کیفیت ضعیف داستانی و ساختی به شدت متوسط و با وجود تبلیغات بی نظیر و گسترده دولتی و با اهدای جایزه و صدور بخشنامه هم نتوانست کف فروش خود را بیشتر از سه هفته نگه دارد!... در حالیکه فیلم خودجوش دیگری با مضمون مشابه اما برخاسته از علایق و درونیات فیلمسازی متعهد با بودجه بخش خصوصی و به دور از ابلاغیه ها و اصلاحیه های وزارتخانه ای و سازمانی، علاوه بر روایت داستانی درست و دقیق، توانست با ساختی مناسب، پر فروش ترین فیلم اکران نوروز 91 شود... یعنی «قلاده های طلا».
*** بدون نظارت دولت و با وجود استقلال مضمونی، هر فیلمسازی خودش است و بی پرده با مخاطب روبروست و نقاب هایی که ممکن است برای جلب رضایت سفارش دهنده، بر خود و فیلمش زده باشد را ندارد... پس مسئولیت ساخت فیلم هم بر عهده اوست و نه بر عهده دولت... اینگونه اگر خطایی هم صورت بگیرد، مردم می توانند فیلمساز را مؤاخذه کنند و نه جریان نظارت دولتی را.
در این میان ممکن است عده ای از فیلمسازان، با تفکرات و هدف گیری های جریان حاکم، همراه باشند و فیلمهایی بسازند که باب میل دولت مردان هم باشد... و یا عده ای دیگر از فیلمساران ایرانی، آثاری بسازند که با جریان حاکم فکری و سیاسی، زاویه داشته باشد و یا حتی مخالف باشد.
ترس سیزده رسانه نویسنده نامه و دیگر مخالفان رویکرد هفت هم از همین جمله آخر است... اینکه جمع فیلمسازانی که با جریان حاکم زاویه دارند، بیشتر از فیلمسازان همراه آنها باشد!
اگر چنین است پس باید از این مخالفان پرسید چرا باید چنین اتفاقی بیافتد که اکثریت فیلمسازان، مخالف موضوعات پیشنهادی دولت باشند؟ آیا موضوعات فکری دولت اشتباه است؟ آیا اکثر فیلمسازان ما گمراهند؟ و یا اینکه جبهه حاکم بخاطر سالها تسلط بر تعیین هدف و موضوع، از تربیت متخصصان، فیلمنامه نویسان و کارگردانان سینمایی متعهد و همراه با مشرب فکری خود غفلت کرده است؟!
بله... ترس امروز این مخالفان را باید در غفلت دیروز آنها جستجو کرد... چاره کار آنها، تن دادن به رویکرد استقلال سینما و شتاب کردن در تربیت متخصصان متعهد است که بتوانند موضوعات مورد علاقه دولت را سینمایی کنند، آنگونه که قابل دیدن و لذت بردن باشد... کار سختی هم نیست... فقط کافی است به جوان های بسیجی و متدین و متخصص، بها بدهند.
دوشنبه هفته بعد از آن برنامه، 11 اردیبهشت 1391، سیزده رسانه از طریق ارسال نامه به رئیس صداوسیما، به این هدف گیری و رویکرد در برنامه هفت اعتراض کردند...
از نظر من به عنوان یک بیننده نیمه حرفه ای که فیلمهای خوب ایرانی را در سالن سینما می بیند، در سخنان آقای جیرانی اشکالی وجود نداشت:
* اینکه سینما و فیلمسازی، بودجه اش را از جیب تهیه کننده بدهد و نه از بیت المال، آرزوی همه ماست... با این شیوه سازندگان فیلم مجبور به صرفه جویی خواهند شد و از آنجایی که از پول خودشان هزینه کرده اند، احتمال هدر رفتن سرمایه و خدای ناکرده دزدی از بیت المال به صفر نزدیک می شود ... از سوی دیگر اگر باز هم سینما با بودجه دولت اداره شود، فیلمساز تعهدی در به فروش رساندن اثرش احساس نمی کند اما اگر خودش سرمایه گذار باشد، تمام تلاش خود را برای بازگرداندن سرمایه اش انجام می دهد و پدیده تازه اوج گرفته فیلمسوزی متعادل خواهد شد... پس استقلال پیدا کردن سینمای ایران از بودجه دولت، بسیار مورد پسند است.
** اینکه سینما و فیلمسازی، در مهمترین بخش یعنی موضوع، از ابلاغیه های دولتی مستقل باشد باعث می شود که اصول آزادی اندیشه حفظ شود و هرکس با اشتیاق تمام روی موضوع دلخواه خود کار کند... تحمیل یک موضوع و قرار دادن هنرمند در یک چهارچوب مانع رشد خلاقیت و پیشرفت استعداد های او نیز می شود... از سوی دیگر با گذشت زمان و تغییر در ساختار سیاسی و تحول در گرایش های دولت ها، نوسانات عجیبی در تولید فیلم ایرانی ایجاد خواهد شد... همانگونه که در دهه 60 فیلمهای جنگی بدون مخاطب تولید شد و جایی برای دیگر ژانرها باقی نماند یا در دهه 70 فیلمهای کم مخاطب عشق جوانی (موسوم به دخترپسری) تولید شد و اینبار جای خالی فیلمهای مذهبی و جنگی خالی بود... از همین رو بود که دو فیلم خودجوش «آژانس شیشه ای» و «بچه های آسمان» بسیار گل کردند و مورد استقبال قرار گرفتند ... ویا در دهه 80 که سیل فیلمهای سخیف به اشتباه کمدی، پرده سینمای تقریبا خالی را اشغال کرد... اینبار هم جای خالی دیگر ژانرها آنقدر محسوس بود که فیلمهای خودجوش دیگری مانند: طلا و مس(اجتماعی و مذهبی) - یه حبه قند(اجتماعی و خانوادگی) - جدایی نادر از سیمین (اجتماعی و تلخ) - اخراجی ها(جنگی و ساختارشکن) - و ملک سلیمان(تاریخی و مذهبی) توانستند بیشترین فروش این دهه را ثبت کنند زیرا موضوع آنها برخاسته از وجود و ذهن سازندگانشان بود.
سینمای وابسته به دولت از نظر موضوعی، حتی در پروژه عظیم و ده ها میلیاردی «راه آبی ابریشم» که قرار بود ابلاغیه های دولت درباره خلیج فارس را سینمایی کند هم کارگر نبود و حاصلش به فیلمی در ستایش چین باستان تبدیل شد و حتی 10 درصد از هزینه اش را در نیاورد!!
در دور جدید معاونت سینمایی وزارت فرهنگ هم که ساخت فیلم سیاسی باب شده می توان فیلم «پایان نامه» را مثال زد که موضوعش توسط جریان دولتی ابلاغ شد و با کیفیت ضعیف داستانی و ساختی به شدت متوسط و با وجود تبلیغات بی نظیر و گسترده دولتی و با اهدای جایزه و صدور بخشنامه هم نتوانست کف فروش خود را بیشتر از سه هفته نگه دارد!... در حالیکه فیلم خودجوش دیگری با مضمون مشابه اما برخاسته از علایق و درونیات فیلمسازی متعهد با بودجه بخش خصوصی و به دور از ابلاغیه ها و اصلاحیه های وزارتخانه ای و سازمانی، علاوه بر روایت داستانی درست و دقیق، توانست با ساختی مناسب، پر فروش ترین فیلم اکران نوروز 91 شود... یعنی «قلاده های طلا».
*** بدون نظارت دولت و با وجود استقلال مضمونی، هر فیلمسازی خودش است و بی پرده با مخاطب روبروست و نقاب هایی که ممکن است برای جلب رضایت سفارش دهنده، بر خود و فیلمش زده باشد را ندارد... پس مسئولیت ساخت فیلم هم بر عهده اوست و نه بر عهده دولت... اینگونه اگر خطایی هم صورت بگیرد، مردم می توانند فیلمساز را مؤاخذه کنند و نه جریان نظارت دولتی را.
در این میان ممکن است عده ای از فیلمسازان، با تفکرات و هدف گیری های جریان حاکم، همراه باشند و فیلمهایی بسازند که باب میل دولت مردان هم باشد... و یا عده ای دیگر از فیلمساران ایرانی، آثاری بسازند که با جریان حاکم فکری و سیاسی، زاویه داشته باشد و یا حتی مخالف باشد.
ترس سیزده رسانه نویسنده نامه و دیگر مخالفان رویکرد هفت هم از همین جمله آخر است... اینکه جمع فیلمسازانی که با جریان حاکم زاویه دارند، بیشتر از فیلمسازان همراه آنها باشد!
اگر چنین است پس باید از این مخالفان پرسید چرا باید چنین اتفاقی بیافتد که اکثریت فیلمسازان، مخالف موضوعات پیشنهادی دولت باشند؟ آیا موضوعات فکری دولت اشتباه است؟ آیا اکثر فیلمسازان ما گمراهند؟ و یا اینکه جبهه حاکم بخاطر سالها تسلط بر تعیین هدف و موضوع، از تربیت متخصصان، فیلمنامه نویسان و کارگردانان سینمایی متعهد و همراه با مشرب فکری خود غفلت کرده است؟!
بله... ترس امروز این مخالفان را باید در غفلت دیروز آنها جستجو کرد... چاره کار آنها، تن دادن به رویکرد استقلال سینما و شتاب کردن در تربیت متخصصان متعهد است که بتوانند موضوعات مورد علاقه دولت را سینمایی کنند، آنگونه که قابل دیدن و لذت بردن باشد... کار سختی هم نیست... فقط کافی است به جوان های بسیجی و متدین و متخصص، بها بدهند.
« چرا سگ، دُم خود را می جنباند؟! ... ساده است چون سگ زیرک تر و قوی تر از دُمش است!
اگر دُم قوی تر بود، سگ را می جنباند! »
نریشن ابتدایی فیلم (سگ را بجنبان) با بازی رابرت دنیرو و داستین هافمن
اگر دُم قوی تر بود، سگ را می جنباند! »
نریشن ابتدایی فیلم (سگ را بجنبان) با بازی رابرت دنیرو و داستین هافمن
- ۹۱/۰۲/۱۳
استفاده کردم، ممنون.