شهوت
بسم الله الرحمن الرحیم
«چه بسیار شهوت های زودگذر که پشیمانی و رنج طولانی در پی دارد» امام علی علیه السلام
یک نان برای رسیدن به بهترین حالتش باید از خمیر خوبی تهیه شود و با یک ضخامت مناسب در دمای خاصی از تنور پخته شود و در زمان مناسب هم از تنور گرفته و خورده شود.
امروز از بس تقاضا زیاد و فرصتها کم هستند که نانواها زمان کافی برای رساندن نان به بهترین حالتش را ندارند. حتماً زمان هایی که در صف نانوایی منتظر ایستاده اید، دیده اید شاطر چطور با عجله خمیر پهن شده روی میز را بر میدارد و میکشد و میگذارد توی تنور!
معلوم است در چنین حالتی، اصلاً توجهی به ضخامت نان ندارد و به قول محمدعلی کشاورز در فیلم «مادر» در این مورد، سیمش وصل است به دینام توکل! مگر بخت و اقبال و خواست خداوند فراهم آید و بهترین نان پخت شود.
گاهی هم نان ها یکنواخت کش نمی آیند. دورشان کلفت میشود و خمیر می ماند، و داخلشان نازک میشود و می سوزد.
و گاهی دورشان خوب و قابل خوردن میشود. وسط نان اما گاهی خیلی عالی از کار در می آید.
اینجاست که من یک شب میروم نانوایی و یک نان با شرایط مورد آخر می خرم و زودتر از باقی اهل خانه شروع میکنم به خوردن شام، که چشمم میخورد به رنگ طلایی وسوسه کننده یک تکه کوچک وسط نان. شهوت شکم در من فوران میکند و دست می برم و آن تکه را جدا میکنم و چشمم را می بندم و فرو میکنم در دهان و با لذت میخورم... به به
اما وقتی چشمانم را باز میکنم و نگاهم به جنازه نان می افتد، حسی میگوید که انگار من قلب او را در آورده ام! چه حس بدی و چه نان زشت و رقت انگیزی!
چند ساعت بعد که بقیه خانواده شام خوردند، می روم سر سفره و می بینم هنوز جنازه نان زبان بسته همانطور بدون اینکه کس دیگری از آن خورده باشد، باقی مانده!
و حالا من مانده ام و حسرت اسراف به این بزرگی بخاطر یک شهوت زودگذر...
- ۹۳/۰۲/۲۵
یاعلی