بسم الله الرحمن الرحیم
برای مشاهده اندازه بزرگ، روی تصویر کلیک کنید
http://media.afsaran.ir/sihVXM.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم
صفوان جمال، مردى بود که- به اصطلاح امروز- یک بنگاه کرایه وسائل حمل و نقل داشت که آن زمان بیشتر شتر بود، وی به قدرى متشخص و وسائلش زیاد بود که گاهى دستگاه خلافت، او را براى حمل و نقل بارها مىخواست. روزى هارون براى یک سفرى که مىخواست به مکه برود، لوازم حمل و نقل او را خواست و براى کرایه لوازم قراردادى با او بست.
صفوان که شیعه و از اصحاب امام کاظم (علیه السلام) بود، روزى به امام عرض کرد که من چنین کارى کردهام. حضرت فرمود: چرا شترهایت را به این مرد ظالم ستمگر کرایه دادى؟
گفت: من که براى سفر معصیت به او کرایه ندادم، چون سفر، سفر حج و سفر طاعت بود کرایه دادم و الّا کرایه نمىدادم.
حضرت فرمود: پول هایت را گرفتهاى یا نه؟ یا لااقل پس کرایههایت مانده یا نه؟
گفت: بله، مانده.
حضرت فرمود: به دل خودت مراجعه کن، الآن که شترهایت را به او کرایه دادهاى، آیا ته دلت علاقهمند است که لااقل هارون این قدر در دنیا زنده بماند که برگردد و کرایه تو را بدهد؟
گفت: بله.
حضرت فرمود: تو همین مقدار راضى به بقاى ظالم هستى و همین گناه است. هر کسى که بخواهد آنها باقى بمانند از آنهاست و هر کس که از آنها باشد در آتش جهنم است.
http://media.afsaran.ir/sin0yL.jpg
صفوان گوید: رفتم و همه شترهایم را فروختم. خبر فروش شترها به هارون رسید، مرا خواست و گفت: اى صفوان! به من خبر رسیده است که شترهایت را فروختى.
گفتم: بله.
گفت: چرا فروختى؟
گفتم: پیر و از کار افتاده شدم و غلامان هم درست به کارها رسیدگى نمى کنند.
هارون گفت: نه این طور نیست، من مى دانم چه کسى تو را به فروش شترها راهنمایى کرد. موسى بن جعفر از فروش آنها به من خبردار شد و به تو گفت که اینکار خلاف شرع است. انکار هم نکن که اگر سوابق همکاری هاى گذشته ات نبود تو را مى کشتم.
شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ترجمه، غفارى، علی اکبر، ج ۶، ص ۴۱۰٫
بسم الله الرحمن الرحیم
بمناسبت سالروز پیروزی عملیات بزرگ الی بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر
حجم: 2.24 مگابایت
دریافت اندازه A3 و کیفیت 300dpi چهار رنگ
حجم: 10.4 مگابایت
بسم الله الرحمن الرحیم
بمناسبت ایام نیمه رجب، سالگرد ولادت حضرت امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب (علیه السلام) و روز گرامیداشت مقام پدر...
دریافت پوستر افقی در اندازه آ3
حجم: 2.66 مگابایت
بسم الله الرحمن الرحیم
معاویة بن ابوسفیان که سالها بر شام حکمرانی داشت و قدرت شگفت انگیزی فراهم آورده بود، پس از به خلافت رسیدن حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام)، به مخالفت با ایشان روی آورد. امام (علیه السلام) به منظور برطرف ساختن مشکلات مسلمانان شام و دفع شر معاویه، سران قبایل و افراد با نفوذ خود را به یاری طلبید.
حجر بن عدی و عمر بن حمق خزاعی، نخستین کسانی بودند که به کمک حضرت شتافتند و اعلام آمادگی کردند. آنان ضمن جلوه گر ساختن عزم خود، آشکارا به نفرین معاویه پرداختند و او را کوچک شمردند.
حضرت اراده آنان را ستود، اما از نفرین بازشان داشت، و فرمود: هرچند معاویه بر این نفرینها سزاوار است، ولی دوست ندارم زبان پاک شما به بدگویی او آلوده شود.
سرانجام سپاه نه هزار نفری علی (علیه السلام) در بیرون شهر کوفه آماده کارزار با معاویه ای شدند که بیش از صدهزار مرد جنگی در فرمان داشت.
حجر بن عدی در گروه پیش قراولان سپاه علی جای گرفت و با قلبی آکنده از حماسه، آهنگ دمشق کرد. حجر بن عدی را «حجر الخیر» (حجر نیکوکار) هم می خواندند؛ زیرا پسر عمویش که با وی همنام بود، در صف معاویه می جنگید و به «حجر الشر» شهرت داشت که عاقبت در همان جنگ توسط حجر بن عدی کشته شد.
بسم الله الرحمن الرحیم
...و امیدوارم مردم عزیز از همه جای کشور نیز مانند همیشه نقش درخشان خود را در کاستن از رنج مصیبت دیدگان ایفا کنند. (سید علی خامنهای - ۲۰ فروردینماه ۱۳۹۲)
دریافت با اندازه و کیفیت بیشتر
حجم: 244 کیلوبایت
بسم الله الرحمن الرحیم
«شهید املاکی شما ، که توی میدان جنگ شیمیایی زدند ، و خودش هم آنجا در معرض شیمیایی بود ، بسیجی بغلدستش ماسک نداشت ،شهید املاکی ماسک خودش را برداشت بست به صورت بسیجی همراهش ! قهرمان یعنی این... اینها از بین نمی روند... زنده اند؛ هم پیش خدا زنده اند، هم در دل ما زنده اند و هم در فضای زندگی و ذهنیت ما زنده اند»
امام خامنه ای - سفر استانی به گیلان - اردیبهشت 1380
http://media.afsaran.ir/siSq1v.jpg
به سفارش سایت شهدای شهر کومله: www.laleha.com
بسم الله الرحمن الرحیم
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در یکی از مسافرتها همراه جمعی از اصحاب خود در سرزمین خالی و بی آب و علفی فرود آمدند و به یاران خود فرمودند: هیزم بیاورید تا آتش روشن کنیم.
اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! اینجا سرزمینی خالی است و هیچ گونه هیزمی در آن وجود ندارد.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بروید هر کس هر مقدار می تواند هیزم جمع کند و بیاورد.
یاران به صحرا رفتند و هر کدام هر اندازه که توانستند، ریز و درشت، جمع کردند و با خود آوردند. همه را در مقابل پیغمبر صلی الله علیه و آله روی هم ریختند. مقدار زیادی هیزم جمع شد.
در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گناهان کوچک هم مانند این هیزمهای کوچک است. اول به چشم نمی آید، ولی وقتی که روی هم جمع می گردند، انبوه عظیمی را تشکیل می دهند.
آنگاه فرمود: یاران! از گناهان کوچک نیز بپرهیزید. اگر چه گناهان کوچک چندان مهم به نظر نمی آیند؛ هر چیز طالب و جستجو کننده ای دارد. جستجو کنندگان! آن چه را در دوران زندگی انجام داده اید و هر آن چه بعد از مرگ آثارش باقی مانده است، همه را می نویسد و روزی می بیند که همان گناهان کوچک، انبوه بزرگی را تشکیل داده است.
داستان های بحار الانوار ، ج2 ، ص32-33
بسم الله الرحمن الرحیم
در مدینةالنبی شایعه شده بود که پیامبر در صحنه جنگ احد کشته شده است... زنها برای یافتن خبر صحیح از حال پیامبر، رهسپار «کوه اُحُد» بودند.
در میان راه منظره ای عجیب توجه همه را به خود جلب کرد... زنی که بدن سه شهید را بار بر شتر کرده، از میدان جنگ برمی گرداند.
گویا کوچکترین مصیبتی ندیده، در مقابل پرسش زنها، با گشاده رویی گفت: خبر خوشی دارم، پیامبر زنده و سالم است... در برابر این نعمت بزرگ تمام مشکلات کوچک و ناچیز است.
گفتند این شهدا چه کسانی هستند؟ گفت: شوهرم، فرزندم و برادرم که به مدینه میبرم!
منبع: فروغ ابدیت - آیت الله جعفر سبحانی
بسم الله الرحمن الرحیم
من این سرزمین را یک سرزمینِ مقدس می دانم. اینجا نقطه است که ملائکه الهی که شاهد فداکاری مخلصانه این شهدای عزیز بودند، به اینجا تبرک می جویند. اینجا متعلق به هرکسی است که دلش برای اسلام و قرآن می تپد.
سخنرانی امام خامنه ای در شلمچه 8 مهر 1378
http://media.afsaran.ir/siT1ih.jpg
برای دانلود سایز متوسط از لینک بالا استفاده کنید
دریافت پوستر بزرگ با اندازه 200 در 300 سانتیمتر
حجم: 4.97 مگابایت
بسم الله الرحمن الرحیم
این مطلب برای ارائه فایلهای خام لوگوتایپ «راهیان نور» هست... اینطوری ارسال کردمش تا هر کسی بتونه چیزی که دلخواه خودش هست رو در بخش خالی قرار بده... خودم هم ان شاء الله بعداً تکمیل شده همین تصویر بالا رو می فرستم اما... توصیه میکنم از لینکهای پایین برای دانلود دلخواهتون استفاده کنید
لینک دانلود پوستر خام با اندازه 200 در 300 سانتی متر و 72dpi با حجم 3.5 مگابایت:
http://miladps3.persiangig.com/afsaran/rahiannoor-logo-poster.jpg
لینک دانلود فایل فتوشاپِ لوگوتایپ با حجم 476 کیلوبایت:
http://miladps3.persiangig.com/afsaran/rahiannoor-logo2d.psd
لینک دانلود لوگوتایپ سه بعدی (با دوربین و نورپردازی ولی فقط در تری دی مکس 2010 به بعد اجرا میشه) با حجم 220 کیلوبایت:
http://miladps3.persiangig.com/afsaran/rahiannoor-logo3d.max
بسم الله الرحمن الرحیم
پس زمینه رایانه ای عریض به مناسبت سالروز شهادت سردار محمد ابراهیم همت
بسم الله الرحمن الرحیم
برای مشاهده در اندازه اصلی، روی تصاویر کلیک کنید.
http://media.afsaran.ir/siFccU.jpg
http://media.afsaran.ir/siYaQT.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم
پوستر عمودی و پس زمینه رایانه ای به مناسبت سالروز رحلت حضرت فاطمة المعصومه سلام الله علیها
دانلود پوستر عمودی
حجم: 1.69 مگابایت
بسم الله الرحمن الرحیم
آنقدر برای خدا عزیز بودی که تو را از کنار خانه اش و در خوشترین وقت بسوی خویش بالا برد... فقدان عالم بزرگ حضرت آیت الله عزیزالله خوشوقت بر امام زمان و رهبر عزیزمان تسلیت باد.
دریافت همین پوستر در اندازه و کیفیت بیشتر
حجم: 1.41 مگابایت
بسم الله الرحمن الرحیم
دریافت در اندازه و کیفیت بیشتر
حجم: 220 کیلوبایت
مردی با خانواده خود سوار بر کشتی شد و به دریا سفر نمود. کشتی در وسط دریا در هم شکست جز همسر آن مرد تمام سرنشینان کشتی غرق شدند زن روی تخته پاره کشتی نشست و امواج ملایم دریا آن تخته را حرکت داد تا به ساحل جزیره ای رساند زن در ساحل پیاده شد و بعد از پیمودن ناگهان خود را بالای سر جوانی دید اتفاقا آن جوان راهزنی بود که از هیچ گناهی ترس و واهمه نداشت. جوان ناگاه دید که بالای سرش زنی ایستاده سرش را بلند کرد. رو به زن کرد و گفت: تو جنی یا انسان؟ زن پاسخ داد: از بنی آدمم! مرد بی حیا بدون آنکه سخنی بگوید افکار خلافی در سر گذراند و چون خواست اقدامی صورت دهد، زن را سخت پریشان و لرزان دید راهزن گفت: این قدر پریشان و لرزانی؟ زن با دست به سوی آسمان اشاره کرد و گفت: از او (خدا) می ترسم. مرد پرسید: آیا تا بحال چنین کاری کرده ای؟ زن پاسخ داد: به خدا سوگند نه! ترس و اضطراب زن در دل مرد بی باک اثر گذاشت راهزن گفت: - تو که تاکنون چنین کاری را نکرده ای و اکنون نیز من تو را مجبور می کنم، این گونه از خدای می ترسی. به خدا قسم! من باید بترسم نه تو. راهزن این سخن را گفت و بدون آنکه کار خلافی انجام دهد برخاست و توبه کرد و به سوی خانه اش به راه افتاد همین طور که در حال پشیمانی و اضطراب راه می پیمود. ناگاه به راهبی مسیحی برخورد کرد و با یکدیگر همراه و هم سفر شدند مقداری از راه را با هم رفتند. هوا بسیار داغ و سوزان بود و آفتاب به شدت بر سر آن دو نفر می تابید. راهب گفت: جوان! دعا کن تا خدا سایه بانی از ابر برای ما بفرستد تا از حرارت خورشید آسوده شویم. جوان با شرمندگی گفت: من عمل نیکویی در پیشگاه خدا ندارم تا جرأت درخواست چیزی از او داشته باشم. عابد گفت: پس من دعا می کنم، تو آمین بگو. جوان قبول کرد. راهب دعا کرد و جوان آمین گفت: طولی نکشید توده ای ابر آمد بالای سرشان قرار گرفت و بر سر آن دو سایه انداخت هر دو زیر سایه ابر مقدار زیادی راه رفتند تا بر سر دو راهی رسیدند و از یکدیگر جدا شدند عابد به راهی رفت و جوان به راهی. راهب متوجه شد ابر بالای سر جوان حرکت می کند. راهب او را مورد خطاب قرار داد و گفت: اکنون معلوم شد تو بهتر از من هستی. دعای من به خاطر آمین مستجاب شده. اکنون بگو ببین چه کار نیکی انجام داده ای که در نزد خدا ارزشمندتر از عبادت چندین ساله من است جوان داستان خود را با آن زن تفصیلا نقل کرد. راهب پس از آگاهی از مطلب گفت: خداوند گناهان گذشته ات را به خاطر آن ترس آمرزیده مواظب آینده باش و خویشتن را بار دیگر به گناه آلوده مساز.
اصول کافی، ج 3، ص 111
A man with his family set off for a voyage on a vessel. The vessel smashed in the middle of the sea and all aboard were drowned except his wife. The woman was on broken fragment of the vessel and mild waves of the sea moved that board until it reached the shore of an island. The woman got off on shore and after traversing a little suddenly saw her in front of a young man. By chance, the young man was a bandit who was not afraid of committing anything horrible. The man unexpectedly looked up at the woman standing next to him. He turned to the woman and said: Are you a jinn or a human? The woman answered: One of the sons of Adam! The shameless man without saying anything thought of doing something wrong. Seeing the woman extremely worried and trembling, he said: Why are you worried and trembling? The woman pointed her finger to the sky and said: I am afraid of him (God). Man asked: Have you ever committed such a thing? The woman answered: By God, no. The fear and restlessness of the woman affected the heart of that undaunted man. He said: You, who has not committed such a thing till now and now that I am compelling you are still so much fearful of the God. By God I should have been more fearful of the God. The bandit said this and without doing wrong stood and repented and set off for his home, regretting and restless. He suddenly came across a Christian monk and they accompanied each other on their way. The wind was burning hot, and sun was shining hot on their heads. The monk said: Pray to God that he may send a cloud to provide us cover so that we be save from the heat of the sun. The man said ashamedly: I have no good deed before God to dare asking him for something. The hermit said: So I pray while you say 'amen'. The man agreed. The monk prayed and the man said 'amen'. It was not long that a small cloud came over their head and shadowed upon them and they moved some long until they reached a two-way and separated from each other. The hermit noticed that the cloud was moving over the head of the other man. He called him and said: Now it is found that you are better than me. My prayer was accepted because of that 'amen'. Now tell me what right thing have you done that is more valuable before God than my prayers of several years. The man told him his detailed story with that woman. After knowing the fact the monk said to him: God has forgiven all your previous sins because of that fear that you had, be careful about your future and do not impure yourself with sin again.
Osol kafi vol:3 page111
بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و به امید پیروزی نهایی حق بر باطل در سراسر جهان
http://media.afsaran.ir/sif89U.jpg
لینک دانلود کیفیت بهتر
حجم: 880 کیلوبایت
بسم الله الرحمن الرحیم
مناسبت گرامیداشت هفته وحدت و ایام ولادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله
http://media.afsaran.ir/siZb8f.jpg
دریافت همین اثر در اندازه و کیفیت بیشتر
حجم: 1.82 مگابایت
بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء / سورة ابراهیم- آیة 24
have you not considered how allah sets forth a parable of a good word (being) like a good tree, whose root is firm and whose branches are in heaven? S14-A24
ندیدی خداوند چگونه کلمه طیبه را مثال زد به درختی پاک که ثابت است و آنچه از او ناشی می شود رو به آسمان دارد؟ (سوره ابراهیم- آیه 24)
دریافت این پوستر در اندازه و کیفیت بیشتر
حجم: 2.52 مگابایت
بسم الله الرحمن الرحیم
گنجشک نر با ماده ی خود گفت: چرا نمی گذاری با تو جفت شوم؟ من اگر بخواهم می توانم قبه ی سلیمان را به منقار بکَنم و به دریا افکنم!
سخن گنجشک به گوش سلیمان رسید. نبی خدا تبسم نمود و به گنجشک نر گفت: آیا این ادعایی که کردی را می توانی انجام دهی؟!
گفت: نه رسول خدا، اما شخص، خودش را نزد زنش، بزرگ جلوه می دهد و عاشق را بر آنچه می گوید نباید ملامت کرد.
سلیمان با ماده سخن گفت: چرا از او رو می گردانی و به او بی اعتنایی می کنی؟ در حالیکه او ادعای محبت با تو را میکند!
گنجشک ماده گفت: ای رسول خدا! او دروغ می گوید و ادعایش باطل است. چون به جز من، دیگری را هم دوست دارد.
سخن گنجشک در دل سلیمان اثر کرد و بسیار گریست و چهل روز از عبادتگاه خود بیرون نشد و دعا می کرد که خداوند دل او را از محبت غیر او پاک گرداند و مخصوص محبت خود گرداند...
کتاب گناهان کبیره- شهید دستغیب
بسم الله الرحمن الرحیم
پوستری بمناسبت 28 صفر، سالروز شهادت امام دوم شیعیان، سبط اکبر، حضرت حسن بن علی المجتبی (علیه السلام) که بدست همسرشان جعده، مسموم شدند.
بسم الله الرحمن الرحیم
پس زمینه رایانه ای برای نمایشگر های عریض، به مناسبت سالروز شهادت پیامبر اکرم، امام حسن مجتبی، و امام رضا (صل الله علیهم اجمعین)
دختر بدر الدُجی امشب سه جا دارد عــزا
گاه میگوید پدر، گاهی حسن، گاهی رضا
http://media.afsaran.ir/siycp0.jpg
دریافت با اندازه و کیفیت بالا
حجم: 2.02 مگابایت